باران منباران من، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 1 روز سن داره

باران عشق زندگی

من مامان باران اینجا خاطرات شیرین کودکشو ثبت می‌کنم به امید روزی که از دیدنشون لذت ببره

تولد مامان

 سلام به عزیزترین موجود هستی     چند روز پیش تولدم بود.باباجونم زحمت کشیدو دو بارم برام تولد گرفت یه با برای خانواده و یه بار دوستان . شما هم خیلی زحمت کشیدی. عشقم ؛اول اینکه میگفتی مامان چی برات بخرم ،بعدم  که من گفتم برام نقاشی بکش یه نقاشی خوشگل برام کشیدی و همینطور ،کل بادکنک تولد و برام باد کردی. دوستت دارم زیاااااد😘💓       💕💕💕 نقاشی خوشگلت عزیزم دلم ....دستت طلا☺🌸 ...
24 بهمن 1396

بالاخره برف😍

سلام بر عزیز دل مادر بالاخره زمستون امسال برفو دیدیم .مدرسه تعطیل شد و خیلی هم خوشحال بودی رفتیم بیرون آدم برفی درست کردیم ..یه روز با مانی رفتیم سر سره بازی کردی ...زمستون به نیمه رسیده و فقط یکبار برف اومد ...که امیدوارم ادامه داشته باشه ...
17 بهمن 1396

جشن تکلیف

سلام بر دختر عزیزم که دیگه به سن تکلیف رسیده از وقتی فهمیدی که به سن تکلیف رسیدی همش نگرانی که من دیگه بزرگ شدم و دوست نداری که بزرگ بشی .دیشب که گریه میکردی که من دیگه بزرگ شدم و بچه مهدیه جون که الان تو شکمشه اگه اون بشه نه سالش من هیجده سالم میشه.نمیدونم این چه چیزی هست که افتاده به فکرت ... یه چیزی هم که هست خرید کردنه ..که حتما باید بریم بیرون و یه چیزی بخری .به قول خودت دست خودتم نیست باید بخری .مثلا دیروز گفتی من باید برم یه چیز بخرم و یه دست بلوز شلوار پسرونه خریدی.آخه علاقه زیاد به لباسای پسرونه داری به قول خودت چین چینی و گل گلی و صورتی دوست نداری.الان من سر کارم و شما هم مدرسه هستی عشقم این از عکسای جشن تکلیف...
7 بهمن 1396

کتابخوانی

⚙️ تنظیمات ربات [img:photos/file_50838.jpg] علاقه جدید ت به خوندن کتابهای خارج از سن الان شدیدا با آوردن بچه بعدی مخالفی شدید اینو گفتم که بعدها اگه گفتی چرا برای من خواهر برادر نیاوردید بگم که خودت نزاشتی پس یادت باشه .بعد از خوندن این کتاب گفتی مامان این کتابو برا ی چی خریدی ...
7 بهمن 1396
1